در پژوهش انجام شده در دانشگاه بیرجند:
تحلیل تطبیقی جایگاه انسان در مثنوی مولوی و مکتب اومانیسم
به گزارش روابط عمومی دانشگاه بیرجند، رساله حاضر به شیوه کتابخانهای و توصیفی - تحلیلی با رویکرد تحلیل محتوا به بررسی و تطبیق مبانی اندیشه این دو جریان فکری، در باب انسان، پرداخته است؛ نتایج این تحقیق نشان میدهد که این دو جریان، هرچند متعلق به دو فرهنگ و دو جغرافیای زیستی و معرفتی مختلف هستند، اما در کنار نکات افتراق، تشابهات فراوانی در باب جایگاه و اندیشه و ابعاد وجودی انسان، آزادی، عقل و خردگرایی، خودباوری، ازخودبیگانگی و انسان آرمانی دارند.
مسأله انسان، همواره از مسائلی است که ذهن و زبان اندیشمندان را به خود معطوف کرده است و تمام مکاتب، در باب آن، تأمل کردهاند.
«مولانا» بهعنوان یکی از چهرههای شاخص فرهنگ و عرفان ایرانی- اسلامی، ابعاد مختلف انسان را بررسی کرده است؛ «مکتب اومانیسم» نیز که اساس آن، انسانمحوری است، با رویکرد فلسفی و اجتماعی به تبیین جایگاه انسان پرداخته است. نگاه مولانا، در این مقوله، عرفانی و خدامحور است و اومانیستها عموماً نگاه اجتماعی و انسانمحور دارند. تفاوتها که ریشه در ساختار معرفتی، اجتماعی و فرهنگی هر دو جریان دارد، امری طبیعی است و شباهتها ناشی از نگاه اندیشمندانه به انسان و تأثیرپذیری اندیشهها از یکدیگر است و ریشه در طبیعت مشترک انسان دارد. انسان عصر مولانا گرفتار اختلافات مذهبی و عرفانی و جدالهای فکری و جنگ قدرت است؛ این اختلافات، انسان را از ماهیت اصلی خود دور کرده است. مولانا با هدف بازگشت به خویشتن و بازشناسی خطاهای شناختی آدمی، با نگاه دینی و عرفانی، مثنوی شریف را مینگارد. جریان اومانیستی نیز در اعتراض به انسان بیهویت شده در زیر فشار کلیسای کاتولیک، با نگاه غیردینی به انسان رجوع میکند.
دکتر محمد بهنامفر عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی دانشگاه بیرجند استاد راهنما و دکتر ابراهیم محمدی عضو هیأت علمی گروه زبان و ادبیات فارسی استاد مشاور این رساله بودند.